به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، با وجود گذشت یکهزار سال از شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفایش نه تنها از عمق این حادثه کاسته نشده بلکه هر چه بیشتر میگذرد، این قلمرو گستردهتر شده و آئینها با شکوه بیشتری برگزار میشوند.
با توجه به اینکه مراسم عزاداری ویژه ماه محرم در کشورهایی مانند لبنان، ترکیه، سنگال، کانادا، انگلستان و هلند توسط شیعیان این کشورها برگزار میشود، در سراسر ایران نیز آئینهای عزاداری ماه محرم هر سال با شور و اشتیاق خاص به امام حسین (ع) برگزار میشود.
اگر به عقب برگشته و تاریخ گذشته ایران را مطالعه کنیم، میبینیم آئینهایی مانند نخلگردانی یا حمل تابوتهای نمادین شهدای کربلا در زمان آلبویه نیز مرسوم بوده و ساختن تکیه در زمان ناصرالدین شاه قاجار موجب رونق تعزیهخوانی در آن زمان و زمانهای بعد از آن شد.
این آئینها نسبت به فرهنگ هر منطقه، استان یا قوم متفاوت بوده و از زمان گذشته تاکنون همواره در قالب هیئتهای مذهبی، راهاندازی دستههای سینهزنی و زنجیرزنی و تکایا برگزار شده است؛ البته امروزه روضه و مداحی بیشتر از تعزیه خوانی برگزار میشود.
آئینهای محرم ریشه در فرهنگ هر استان و قوم داشته و مواردی مانند تزئین علم، گهواره علیاصغر (ع) یا حجله آرایی قاسم (ع) نشانه علاقه و حس زیباییشناسی مردم است.
درست است که پیام عاشورا ایستادگی حق در مقابل باطل بوده اما هر مراسم آئینی آغاز و پایانی دارد که مراسم سالار شهیدان نیز اینگونه است.
برگزاری آئینهای ماه محرم در استانهای مختلف کشور، متفاوت بوده اما هدف همه آنها همدلی، الفت اجتماعی و نشان دادن ارادت خود به اهل بیت و ائمه اطهار (ع) است.
برخی آئینها از قدمت طولانیتری برخودار هستند مانند نخلگردانی که یکی از سه آئین برتر کشوری است.
کهگیلویه و بویراحمد با مرکزیت یاسوج و مساحتی حدود 16 هزار و 249 کیلومتر مربع، سرزمینی نسبتا مرتفع و کوهستانی است.
این استان دارای هشت شهرستان، بویراحمد، کهگیلویه، گچساران، دنا، بهمئی، چرام، باشت و لنده بوده که شامل 16 شهر و بیش از 1700 روستا است.
اصلیترین مشخصههای فرهنگی و اجتماعی مردم این منطقه این است که در گذشته عشایری بوده و تاکنون نیز تا حدودی این بافت را حفظ کردهاند.
این استان مردمی ولایتمدار، مومن و صد درصد شیعه دارد که در طول سال و متناسب با ایام مذهبی آئینها، فرهنگ، آداب و رسوم خاصی داشته و در ایام محرم نیز مانند دیگر مناسبتها، مراسمات و سنتهای خاصی را اجرا میکنند.
آب و جارو کردن، غبارروبی و سیاهپوش کردن مساجد و حسینهها، آماده کردن و شستن دیگهای بزرگ جهت پخت نذری، خریدن و آماده کردن لباسهای مشکی، نوشتن جملات و نوشتههای مربوط به عاشورا و امام حسین (ع) بر روی خودروها از جمله کارهایی است که مردم این استان جهت آماده شدن و استقبال از ماه محرم انجام میدهند.
حتی اگر کسی عروسی یا مراسم جشنی دارد آن را قبل از رسیدن ماه محرم انجام و تمام میکند چون اعتقاد دارند در ماه محرم و صفر به احترام شهدای کربلا و بیبی زینب (س) که داغدار برادر است، نباید مجالس شادی برگزار شود.
عشایر استان نیز همزمان با فرا رسیدن ماه محرم با برپا کردن علم و پایه، نصب یک چراغ بالای آن و جارو زدن اطراف این علم توسط زنان و دختران، آماده کردن دستگاههای صوتی جهت اجرای روضه و نوحهخوانی به استقبال این ماه میروند.
علی موسوی یکی از افراد منطقه عشایری است که به خبرنگار فارس گفت: امروزه در ایام محرم مردها علم و وسایل صوتی و روشنایی را فراهم کرده و زنان با جارو کردن اطراف آن، جا را برای مراسم سینهزنی و زنجیرزنی هیئت امام حسین (ع) آماده میکنند.
وی ادامه داد: شبها نیز زنان قالی پهن کرده و دورتر از مکان سینهزنی نشسته و هیئت را میبینند.
موسوی در ادامه اظهار کرد: در گذشته نیز اسبی را به عنوان اسب امام حسین (ع) زین و تزئین کرده و بین هیئت میگردانند، نوحهخوانان نوحه میخواندند و بعضیها مانند تعزیه واقعه کربلا را به تمثیل اجرا میکردند و زنها نیز با دیدن این نمایشها جیغ (لیکه) و شیون سر میدادند که به این رسم به اصطلاح «کتل» میگفتند.
کارشناس فرهنگی کانونهای عشایری کهگیلویه و بویراحمد، زر شهنه ایشخنم وای وای/یوسف گل پیرهنم وای وای / زیر درخت شهن را شخم میزنم، وای وای/ یوسف گل پیرهنم، وای وای/ و یه کارد خونی دییمه/ چایر وریش کشییمه / یک کارد خونی دیدهام/ چادر رویش کشیدهام/ را از اشعاری که عشایر در گذشته برای مراسم امام حسین (ع) میخواندند، عنوان کرد.
محمد هاشمی، نیز در رابطه با رسوم قدیم مردم عشایر و روستاهای کهگیلویه و بویراحمد گفت: زنان عشایری حجلهای برای حضرت قاسم و گهوارهای (تهته) برای حضرت علیاصغر (ع) درست کرده، به آن گردو و زنگوله و چشم زخم آویزان و روی آن را پارچه سبز میکشیدند.
کارشناس ادبی و واژهشناسی استان ادامه داد: این زنان در ایام محرم با روشن کردن آتش و دور آن حلقه زدن برای دامادی حضرت قاسم (ع) و حضرت علیاصغر نوحه (شروه) خوانده و عزاداری میکردند و بعد از آن نیز با وصل کردن سنجاق یا گره زدن پارچه از آنها طلب حاجت میکردند.
از دیگر رسمهای ماه محرم در قدیم این بود که همه خانوادهها بعد از عزاداری ظهر عاشورا و اقامه نماز برای نهار به محل عزاداری رفته و کسانی که غذای نذری داشتند آن را آورده و بین عزاداران تقسیم میکردند که البته این رسم هنوز هم اجرا میشود.
امروزه مراسم سینهزنی در این استان شبیه به استانهای جنوبی مانند خوزستان بوده که بیشتر افراد کمر همدیگر را گرفته و دایرهای میچرخند.
یکی دیگر از رسمهای استان پخت حلیم و آش گندم در صبح روز عاشورا است که در زبان محلی به آن «هریسه» میگویند.
نذری دادن و سفره انداختن برای حضرت ابوالفضل (ع) نیز از نذرهای شایعی است که خانوادههای استان آن را انجام داده و از این منبع کرم و سخاوت، کوه استقامت، علمدار و قمر بنیهاشم طلب حاجت میکنند.
نمادهایی از کربلا، بر پا کردن حجله حضرت قاسم (ع) و نصب لامپ با رنگهای مختلف در آن، گهواره حضرت علیاصغر (ع) که با پارچه سبز پوشیده شده و روی دست میچرخد، برپا کردن سیاه چادرهایی که با پارچههای سیاه و سبز پوشیده شده و شبها خار و خاشاکهایی در آنها آتش زده و برگزاری نمایشهایی از صحنههای کربلا به ویژه شهادت امام حسین (ع) و اسارت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) از دیگر آئینها و مراسماتی است که در این استان اجرا میشود.
صدای طبل و سنج در شهر، روستا و مناطق عشایری، شیون و عزای زنان، مردان، پیر و جوان نشانه عشق و علاقه این مردم به اهل بیت (ع) بوده و امسال نیز این مراسمات با توجه به اتفاقات اخیر و حادثه منا همراه با شعارهای ضد استکباری باشکوهتر از سالهای گذشته برگزار شود.
من حیرانام چرخ فلک اَلیندن | ازل گؤندن خلقی دردَه سالاندیر | |
بیرین گؤررَنگ اوزاق سالوب ائلیندن | بیرین غمخوار اِدیب اوتا یاناندیر | |
بو دؤنیادا هر کیم گؤردؤم بیر حالدا | هِچ گؤرمَهدیم کجخیالی دؤز یولدا | |
نؤچه عاشق هنوز گؤزی گؤی خالدا | قوجا عارف شیلال بویی کماندیر | |
هر کیمی که دلبر یوخو، دل یوخو | باغچادیر کی خار واریدیر، گؤل یوخو | |
کیمسهای کی خوشلوق اونا یول یوخو | یاتان بختی هر دیارا گماندیر | |
بیرین گؤررَنگ بختییاردیر کامگار | هر دم اونونگ عیش و نوشی برقرار | |
بیزَه بهره آغساق اِشَک طلبکار | اوندان سورا یامان آرواد طوفاندیر | |
مظلوم چکَر رنج و محنت انتظار | ظالم تاپار خلق مالینان اعتبار | |
ناکس بولور نیرنگاینن اقتدار | دؤز یولونان سلطان اولماق یالاندیر | |
محسن دییَر شیرین عمرؤنگ باش اولور | نازبالیشینگ بیردن اینچه داش اولور | |
یاخچی یامان راز و رمزینگ فاش اولور | غافل اولمادؤنیا خواب گراندیر |
:
پوشاک زنان قشقائی
بسیار زیبا و جالب توجه است و عبارت است از: چهار یا پنج دامن چین دار است
که تنبان با زیر جامه نامیده می شود. تنبانها را روی هم می پوشند و هر
کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته می شود. تنبانهای زیری از پارچه های
ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچه های بهتر مانند مخمل یا زری
و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد. پیراهن زنان تا ساق پا، یقه
بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاک دارد که روی دامنها قرار می
گیرد. اگر پیراهن از جنس ساده و گلدار نباشد پیش سینه را پولک دوزی می
کنند. روی پیراهن آرخالق کوتاهی با آستین سنبوسهای می پوشند که از زری
گلدار یا مخمل است. بر دو گوشة کلاخچهای(کلاهچه یا کلاهکی) سه گوش از جنس
آرخالق کش می اندازند و پس از آنکه آن را سر گذاشتند کش را به زیر میآورند
و موها را دور کش می پیچند. روی کلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر
میکنند و آن را با سنجاقی محکم زیر گلو میبندند و روی آن را از قسمت جلوی
سر و بالای پیشانی دستمال کلاغی رنگی میبندند. و کلاغی را از پشت سر گره
میزنند و قسمت زیادی آن را از پشت آویزان میکنند. پوشش پای آنها کفش ساده
یا گیوة ملکی است. جوراب نمیپوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی
همراه با دانه های میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.(34)
لباس
مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها آرخالق آستردار بلندی
است که تا مچ پا می آید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا
گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار
بلند آبی ساده یا راه راه میپوشند. کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا
شیراز، یا کفش سادة مردانه است. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی می
بندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر می گذارند. کلاه دو گوشی ویژة
قشقائیهاست. پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقة خاصی دارند.
«چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژة جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از
پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه می کنند. بلندی چقه تا زانوان و
قسمت جلو آن مانند قبا چاکدار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که
«زِنْهارِه» نامیده می شود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.
زنهاره
روی شانهها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها میگذرد و در پشت به میان
زنهاره گره میخورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی
بازوان است. (35)
الف)سردسیر( ی لاق)(24)
قشقاییها
دارای دو منطقه سردسیری یا ییلاقی هستند یکی منطقه ای است که بین شیراز و
دشت ارژن تا اطراف کازرون قرار گرفته است و دیگری در شمال شرقی شیراز این
منطقه از اردکان فارس تا مرزهای کهکیلویه و از شمال آباده تا شهر رضا ادامه
میابد و به سرحد بزرگ معروف است زیرا این منطقه از ارتفاعات حوالی
فیروزکوه تا همسایگی بختیاریها و ارتفاعات دنا را در بر میگیرد و طوایف
مختلف قشقایی در آن راکنده میشوند .(25 )
ب) گرمسیر (قشلاق)(26)
گرمسیر
یا قشلاق اولیه قشقاییها در جنوب شرقی فارس بوده که از مناطق کم ارتفاع
جلگه ای و ÷ست لار ، جهرم ، فیروزآباد آغاز شده تا کرا نه های خلیج همیشه
فارس ادامه میابد ، طوایف عمله ، شش بلوکی ، فارسی مدان ، کشکولی کوچک و
چند طایفه وابسته در گرمسیر اولیه قشلاق مینمایند > ولی گرمسیر دره
شوریها ، کشکولی بزرگ و شاخه های وابسته در مناطقی از کازرون تا نزدیکیهای
بهبهان و حدود بندر گناوه ادامه میابد ، اکنون گرمسیر قشقایی ها به یش از
دو برابر گرمسیر اولیه آنه وسعت یافته است .
قشقایی ها که ه قشلا
اولیه و قدیمی میروند به نام " ابه های فارس " و آنها که به مغرب و جنوب
غربی کشور قشلاق میکنند به نام " ابه های بهبهان " معروفند .(27)
برخی عادتها و آداب و رسوم:
قشقائیها
مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن، پا کوبی و رقص بسیار علاقمندند و از
اندوه و سوگواری گریزان. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری
میکنند. در جشنها و عروسیها رقص چوبی(گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار
زیبا و جالب است. در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست می
گیرند و پیرامون یک دایره بزرگ می ایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را
تکان می دهند و با حرکات موزون پیش می روند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی
نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند
به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند. از این رقصها در
مراسم عروسی قشقائیها به تفصیل سخن خواهیم گفت.
قشقائیها به نوشیدن
چای علاقة بسیاری دارند و فرزندان خود را از کودکی به نوشیدن آن عادت
میدهند. چای از خوراکهای عمومی قشقائی است. قشقائیها به کشیدن قلیان بسیار
علاقهمندند تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده
میکنند.
مردم ایل فرمانگزار و مطیع دستور خانها هستند و هیچ
قانونی را بالاتر از فرمان خان خود نمیدانند. هر گاه یکی از خانها یا
کلانترها بمیرد غوغای عجیبی در ایل و طایفة او برپا می شود. قشقائیها در
مرگ عزیزان و فرزندان خود کمتر از مرگ خان یا کلانتر خود متأثر می شوند.
گورستانهای قشقائی در سر راه کوچ ایل فرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای
مردگان خود فاتحه ای بخوانند.
به سبب علاقه ای که به خانهای خود
دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار می سازند که سالیان دراز
پابرجا می ماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت می نمایند.
آرامگاه
عده ای از سران ایل قشقائی بویژه خانهای طایفة کشکولی در دامنة با صفای
شاهدایِ اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده
را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقائیها مردمانی بلند قامت و خوش
صورت و دلاورند. چهرة آنها گندمگون چشمانشان سیاه یا میشی و مویشان مشکی
است. در میان طایفة فارسیمدان و درة شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا
بور نیز دیده می شوند. زنان قشقائی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با
دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست
میکنند. مردان قشقائی همیشه صورت خود را می تراشند و به سبیل گذاشتن
چندان گرایش ندارند.
تمام قشقائیها شیعة جعفری هستند و به آداب و
رسوم خود علاقهمندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند. یا اصلاً
نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها ترکی
آمیخته به فارسی است و همة آنها فارسی را خوب میدانند و به آن و به آسانی
سخن میگویند.(23)
نگاهی به طوایف ایل قشقایی: r />
طایفه دره شوری:
نام
درشوری از نام محل ییلاقی آنها ( دره شور ) گرفته شده است اینان پس از
ورود به فارس در این ناحیه سکونت کرده اند دره شور از محل ( سمیرم ) امروزه
جز مراکز ییلاقی این طایفه است .
خانهای طایفه دره شوری در سالهای اخیر به زراعت و باغداری توجه زیادی کرده اند .
و
گروههای زیادی از آنها به زندگی یکجا نشینی پرداخته اند . طایفه دره شری
یکی از طوایف پر جمعیت ایل قشقایی است و ردم آن به داشتن و پرورش اسب
معروفیت دارند .(14)
طایفه فارسی مدان:
طایفه فارسی مدان
از قدیمیترین طوایف ایل قشقایی است که قبل از دیگر طوایف ترک زبان به فارس
آمده اند و چون فارسی نمیدانستند ، واژه (فارسی مدان ) به آنها اطلاق
گردیده است . طایفه فارسی مدان سابقا (در ) پادنا ییلاق و در اطراف کوه
گیسگان قشلاق میکردند _ بعد اراضی سرمشهد و سپس منطقه ( دایین) به آن اضافه
شد . امروزه گروههایی از طایفه فارسی مدان در حوالی اراک ( عراق ) و تهران
زندگی میکنند و پاره ای از آنها هنوز به عراق معروفند . به نظر میرسد
بعدها به فارس کوچیده اند . فارسی مدانها به علت قدرت مرکزی و نفوذ و
اعتبار و مدیریت کلانتران خود ، با وجود رقابتها و اختلافات خویشاوندی کمتر
دستخوش تجزیه و جدایی قرار گرفته اند .(15)
طایفه کشکولی بزرگ:
طایفه
کشکولی در گذشته از سه تیره تشکیل میشد که به همراه سایر تیره های قشقایی
ییلاق _ قشلاق میکردند . ییلاق آنها قسمتی از شمال سمیرم و ( دیز جان )
بوده است زمستان را به مناطق جنوبی فیروزآباد کوچ می کردند بعدها قشلاق
آنها به ماهور میلانی تغییر کرد .
دره شوریها هم این منطقه را که
دارای مراتع وسیع و چراگاههای مناسبی برای دامهاست ، قشلاق خود قرار میدهند
. کمی بعد از جانب کلانتر طایفه محل ییلاقی آنها به همای جان و کمهر که از
لرهای ممسنی خریداری میشود تغییر میکند(16)
طایفه کشکولی کوچک:
این
طایفه قبلا تیره ای بود بنام اخپلو که بعدها تیره های دیگری از جمله تیره
کرمانی به او اضافه میگردد و گسترش پیدا میکند و ابتدا بنام کشکولی کرمانی و
بعد تحت عنوان کشکولی کوچک نامیده میشود .. این نامگذاری بخاطر آن است که
سران طایفه های کشکولی بزرگ و کوچک و قراچه ای همه از یک خانواده بودند که
تجزیه میشوند و رییس طایفه کشکولی کرمانی به هنگام آمارگیری طوایف برای اخذ
مالیات نام طایفه خود را کشکولی کوچک معرفی میکند. (17)
طایفه شش بلوکی :
شش
بلوکیها اغلب از تیره های بسیار قدیمی و از همان ترکان عراقی یعنی مهاجران
اولیه هستند . این طایفه از پرجمعیت ترین طوایف قشقایی است که در پرو ش و
نگهداری دام مهارت فراوان دارند .(1
طایفه عمله :
جز
نیروی محافظ خان و عوامل اجرایی و اداری او به شمار میروند و مستقیما تحت
نظر خان اداره میشود . تیره های مختلف طایفه عمله تحت سرپرستی کدخدایی است
که مستقیما از خان دستور میگیرد . با وجود این پاره ای از تیره های بزرگ
تحت سرپرستی کلانترها هستند که پایگاه آ نها از کلانترهای سایر تیره ها
پایینتر نیست(19)
از طایفه های مختلف ایل قشقایی حدود 40درصد
همچنان بطور کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی زندگی میکنند و بقیه اسکان یافته
اند . از تعداد و ترکیب دقیق جمعیت ایل قشقایی اطلاع ت مستن و دقیقی در دست
نیست ، مشکلی که در برآورد جمعیت این ایل وجود دارد همان است که درباره کل
جمعیت عشایری ایران وجود دارد . زیرا اغلب آمارگیریها بر اساس معیارهای
متعددی صورت گرفته است و نمیتوان آن را پذیرفت و مورد مقایسه قرار داد تا
نوسانات و تغییراتی که در ساخت اجتماعی ایل قسقایی پدید آمده مورد بررسی
قرار داده شود .(20)
سمفونی زیبای کوچ ایل در دامان روحنواز طبیعت به گوش میرسد؛ نوایی که از دل کوهستانهای سرسبز و سر به فلک کشیده زاگرس بر میآید روح را از این همه شور زندگی سرخوش میکند.
بوی اصالت میدهد زندگی کوچروها؛ همانهایی که در ناملایمات زندگی کوچنشینی فرهنگ اصیل ایرانی را پاس داشتهاند و در سنتیترین شیوههای زیستن حافظان آداب و رسوم بکر ایرانی هستند.
رقص سیاهچادرها در دامن باد بهار و پاییز لباسهای رنگارنگ زنان و مردان ایل، بوی نان تازه و گلهای وحشی، تقلای رمههای تازه از راه رسیده برای بر گرفتن دمی از آب گوارای چشمه همه و همه هارمونی زیبایی از زندگی آرام و دلنواز را به نمایش میگذارد.
غریبههای گم شده در عصر ماشینی اما در حسرت این زندگی آرام هستند و سیاهچادرهای این عشایر برای آنها به مراتب بهتر از هتلهای ۵ ستاره است؛ دل کندن از هیاهوی پوچ شهر و جاذبههای دل فریبش همانا و پرواز روح و سرمست شدن از لحظههای ناب در دل طبیعت همانا.
در مقوله تقابل زندگی سنتی مهاجران عشایری با عصر مدرن ظرفیتی عظیم نهفته است که توجه به آن رونق را به زندگیهای نیمهجان عشایری بازمیگرداند که در سالهای اخیر زمزمه یکجانشینی در بین آنها به گوش میرسد و این یعنی مرگ تدریجی کوچ.
این نوع زیستن و کوچ کردن برای گردشگران و اکوتوریستهای داخلی و خارجی جذابیتهای فراوانی دارد و آنها برای تجربه یک شبه این زندگی حاضر هستند از راههای دور و دراز رنج سفر را به جان بخرند.
کرمانشاه یکی از استانهای عشایرنشین کشور است که در بطن خود ناگفتههای زیادی از زندگی پر رمز و راز عشایر دارد، اما این ظرفیت بالقوه تاکنون مورد بیمهری مسئولان استان قرار گرفته و هیچ برنامه راهبردی برای بهرهگیری از این ظرفیت دیده نمیشود.
اقتصاد و امرار معاش عشایر استان تنها از راه دامداری امکانپذیر است و رونق گردشگری عشایر در بین آنها میتواند تحول عظیمی برای کوچروها به ارمغان آورد و معیشت آنها را بهبود ببخشد و برای اشتغال جوانان ایل فرصتهای نوین ایجاد کند.
شناسایی مزیتها و محدودیتهای گردشگری عشایری و برنامهریزی اصولی برای این نوع از گردشگری همراه با ایجاد زیرساختهای این مقوله برای رونق و تنوعبخشی به اقتصاد جامعه حائز اهمیت است.
*ادارهکل میراث فرهنگی تنها نقش هدایتکننده را دارد
اسکان گردشگران در سیاهچادرهای عشایر در دنیای گردشگری بسیار مورد توجه است.
،سیاهچادرهای عشایر را یکی از کانونهای توجه توریستها به ویژه گردشگران خارجی در صورتی ،که هر فرد یا گروهی در استان کرمانشاه بخواهند موضوع گردشگری عشایر را پیگیری کنند هر گونه مساعدتی را با آنها انجام خواهیم داد.
مسئولان محلی، عشایر و جوانان در این زمینه نقش اصلی را دارند و ادارهکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز تنها نقش هدایتکننده را دارد.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه به تجربه استان فارس در زمینه گردشگری اشاره کرد و افزود: از سال گذشته ساماندهی سیاهچادرهای گردشگری در استان فارس برای جذب گردشگر آغاز شده است و در کرمانشاه نیز امکان این کار وجود دارد.
افرادی که فکر خلاقی دارند در این حوزه میتوانند با نمایش زندگی عشایری و برپا کردن سیاهچادرهای اقامتی در کنار سیاهچادرهای زندگی خود، از این پتانسیل به خوبی بهرهمند شوند.
*توسعه اقامتگاههای بومگردی در مناطق عشایرنشین
منطقه بکر اورامانات و نیز منطقه عشایری هرسین را از استعدادهای استان کرمانشاه برای توسعه اقامتگاههای بومگردی برای استفاده از ظرفیت سازمانهای مردمنهاد در این عرصه کارساز خواهد بود.
با ساماندهی سیاهچادرهای عشایری میتوان درآمدزایی و اشتغال خوبی را برای آنها رقم زد.
قشقاییها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن و شادی علاقهمندند. در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری میکنند. در جشنها و عروسیها رقص گروهی زنان و مردان قشقائی و رقص با چوب (چوب بازی) بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی، زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست میگیرند و پیرامون یک دایره بزرگ میایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان میدهند و با حرکات موزون پیش میروند. در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند. قشقاییها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند. قشقاییها به کشیدن قلیان بسیار علاقهمند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده میکنند.
قشقائیها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند. به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان متمادی پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند. آرامگاه عدهای از سران ایل قشقایی بویژه خانهای طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب میکند.
بیشتر قشقاییها دارای چشمانی متوسط، موی تیره (مشکی و قهوهای) و صورت گندم گون هستند. در میان طایفه فارسیمدان(ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده میشوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمیکنند. تنها فرق زنان با دختران «چتر زلف» زنهاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست میکنند. مردان قشقایی معمولاً صورت خود را میتراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند
آداب نوروزدر ایل قشقایی
قلوب پاک و بی آلآیش قشقایی ها با ائمه اطهار (ع) پیوندی دیرینه دارند .به همین خاطر سرور وسالار شهیدان حضرت حسین ابن علی (ع) در نزد مردم ایل از مقام ومنزلت زیادی برخوردار بوده و ایام منسوب به آن حضرت شور و حرارت ویژه ای در ایل بوجود می آید. شور و علاقه پاک وبی رنک وریای مردم ایل به قهرمان کربلا بمراتب از شهر نشینان بیشتر بوده و برای ادای احترام به شهدای کربلا در روزهای سوگواری نه تنها کارهای جمعی بلکه کارهای ضروری هم تعطیل میشود.
زنان و مردان ایل در ماه های محرم و صفر لباس مشکی پوشیده و در عزاداری این بزرگواران شرکت می نمایند. دسته جات عزا داری و سینه و زنجیر زنی راه می اندازند . در شب های عاشورا ویا روز ,عاشورا در امامزاده ها حضور یافته ضمن زیارت به عزاداری می پردازند.ودر مراسم عزاداری به زبان ترکی نوحه خوانده و به سینه میزنند.
در شب های عاشورا اغلب مردم ایل به شب زنده داری پرداخته وتا صبح نمی خوابند. بعضی از متمولین در شب عاشورا حلیم می پزند وصبح روز عاشورا در بین مردم ایل وسایر همسایه ها تقسیم میکنند. در سالهای اخیر گروهی از قشقایی ها که زندگی شهر نشینی را برگزیده اند با تشکیل هیئت های عزاداری در مراسمات ویژه محرم در شهرها شرکت فعال دارند.
علمدار کربلا حضرت عباس (ع) در میان مردم ایل قشقایی از منزلت و جایگاه ویژه ای برخودار بوده و یاد ونام این قهرمان کربلا زنده نگه داشته میشود. جایگاه و منزلت حضرت عباس (ع) در مین مردم قشقایی به حدی است که بیشتر قسم های مردم ایل بر روی نام این عزیز است. نام این شهید و فداکاری برای برادرش در نینوا معیار مناسب والگوی ارزشمندی برای جوانان ایل شمرده شده و نامش در ایل از نامهای مقدس و پر طرفدار می باشد
تقدس و اعتبار حضرت ابوالفضل چنان است که مردم ایل از سالهای دور با نهادن چند سنگ کوچک روی هم اموال ودارایی های خود را به نام آن حضرت بیمه می نمودند . نام این چند سنگ را کره حضرت عباس گذاشته بودند و مفهوم آن این بود که اموال خود را به آن حضرت سپرده اند. دزدان ورازنان نیز با دیدن این نشانه جرات دست زدن به اموال را نداشتند.
یاد مصیبت حضرت امام حسین و یاران باوفایش در ایل همیشه درسهای زیادی داشته و وفاداری و صبر در مصیبت را آموزش داده و مردم آزاده ایل را از پذیرش زندگی ذلت بار منع نموده
است.
نوحه امام حسین (ع) به زبان ترکی
ای کربلا سلطانه ، قرداش وای واویلا زینبنگ شیرین جانه ، قرداش وای واویلا
ای سلطان کربلا برادر وای واویلا ای جان شیرین زینب برادر وای واویلا
رینبنگ گوزه یاشه، یاندورور داغه داشه امام حسین قرداشه ، قرداش وای واویلا
اشک چشم زینب کوه وسنگ را می سوزاند امام حسین برادر اوست، برادر وای واویلا
گوز یاشم سیلاب اولدی جگرم کباب اولدی کربلا خراب اولدی قرداش وای واویلا
اشک چشمم سیلاب شد جگرم کباب شد کربلا خراب شد یرادر وای واویلا
بی کفن گده میدانه گزلرم دوشدی قانه قالموشام یانه یانه قرداش وای و.اویلا
بدون کفن به میدان جنگ رفت چشمانم به خون آفتاد مانده ام اما سوزان ، برادر وای واویلا
بیکس قالدی سکینه، خراب اولدی مدینه کیم رحم ادر یتیمه ، قرداش وای واویل
سکینه بی کس ماند و مدینه خراب چکسی به طفل یتیم رحم میکند بدار وای واویلا
نوحه علی اکبر (ع)
اکبر گده میدانه قصد ایلده بو جانه ای بابا حسین بیزه واجب بو میدان
اکبر به میدان رفت برای تقدیم جان ای پدر ای حسین جان این میدان بر ما واجب است
جانم یولینگه قربان ای بابا العطش انام لیلا گلمده ، بو دردمه آلمده
جانم فدای راهت ای پدر ، تشنه ام مادرم لیلا نیاند از درد من خبر دار نشد.
گلگون اولدی کفنم ، یارادور هامو بدنم داها یوخدور یانانوم ای بابا العطش
کفنم گلگون و بدنم پاره پاره گشت دیگر دلسوزی ندارم ای بابا تشنه ام
عمم گده فراته ، سو وره اهل بیته جگرم دونه اوته ای بابا العطش
عمویم به فرات رفته تا برای اهل بیت آب بیاورد. جگرم مثل آتش می سوزد ای بابا تشنه ام
شاهنامهخوانی
شاهنامه خوانی کارکردهای متفاوتی در ایل قشقایی داشته است از جمله:
وسیله سرگرمی
چنانچه میدانیم تا پیش از ورود رادیو، تلویزیون، ضبط صوت و نیز
گسترش سوادآموزی و امکان دستیابی به کتاب و روزنامه و سینما، تنها
سرگرمی تودههای مردم دیدار اقوام و دوستان و نیز گفت و گو درباره
زندگی روزمره و حوادث گذشته و حال بود. افزون بر این، آنها شبهای
طولانی زمستان را با گفتن قصه و در مواردی با خواندن کتابهایی چون
شاهنامه به پایان میرساندند. بنابراین شاهنامهخوانی نوعی خنیاگری و
مایه سرگرمی مردم بود.
همبستگی ملی
نفوذ شاهنامه و داستان رستم و رخش در ایل قشقایی چنان زیاد بوده که
بسیاری از اسامی مردان از نام قهرمانان شاهنامه همچون رستم،
سهراب، اسفندیار و… است.
برانگیختن احساسات رزمی
شاهنامه خوانی مخصوصاً توصیف میدانهای نبرد و مردانگی و دلیری
پهلوانان همواره مایه برانگیختن و رشد احساسات جنگی و گردنفرازی
ایلیات بوده است. چنان که ایلات و عشایر به هنگام درگیریها از
اشعار شاهنامه به منظور تقویت روحیه جنگی استفاده میکردند.
نقش شاهنامهخوانی در شعر و شاعری
در گذشته شاهنامه الگوی اساسی سرودن شعر در بین افراد با سواد ایلی
و بویژهترک زبانها بوده است.ترک ها چه در سرودن شعر، و چه در
نامهنگاری و تمهیدات جنگی، از اشعار شاهنامه اقتباس و یا نقل قول
میکردند. .
نقش شاهنامهخوانی در گسترش و تقویت جوانمردی و پهلوانی
شاهنامه و شاهنامه خوانی روحیه جوانمردی، پهلوانی و بیباکی را بر
میانگیزد. مردم ایل قشقایی از خواندن و یا شنیدن اشعار شاهنامه احساس
غرور میکنند و شاهنامه عیرت ملی و دینی آنان را تقویت و برایشان آزادی و
آزادگی به ارمغان می آورد.